دانلود رمان انار به قلم الناز پاکپور با لینک مستقیم
دانلود رمان انار نسخه کامل پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: الناز پاکپور
تعداد صفحات: 1208
خزان عکاس جوانی است در استانه سی و یک سالگی که گذشته سختی رو پشت سر گذاشته دختری که در نوجوانی به دلیل جدایی پدر و مادر ماندن و مراقبت از پدرش که جانباز روحی جنگ بوده رو انتخاب کرده و شاهد انتحار پدرش بوده و از پسر عمویی که عاشقانه دوستش داشته و مدت کوتاهی هم نامزد بودند جدا شده واین فشارهای روحی باعث خودکشی ناموفق خودش شده و به همین دلیل از خانواده پدری بریده پیش مادرش اومده برای ادامه زندگی و حال بعد از گذشت قریب دوازده سال که تونسته تو زندگی استقلال مالی کافی به دست بیاره و مستقل تو شهر تهران به همراه خواهر خوانده خودش حنا و دوست قدیمی و همراهش دنیا شرکتی تبلیغاتی در زمینه شغلی خودش افتتاح کنه متوجه میشه که واحد روبروی شرکت در اختیار وکیل جوانیه به اسم
پندار طلوعی که در گذشته خزان نقش پررنگی داشته و هنوز هم علیرغم انکار او حاکم بی چون و چرای قلب خزانه...
خلاصه رمان انار
زنی با موهای کوتاه بلوند و کت و دامن سورمه ای
فرم بهم نزدیک ...انگلیسیش افتضاح بود و سعی
داشت حالیم کنه که پایه ی دوربینی که توی دستم
دیده رو باید به بخش بار تحویل بدم...کاری که
بیشتر از نیم ساعت پیش کرده بودم ...حوصله
جواب دادن بهش با زبون خودشون رو
نداشتم..دوست داشتم همون طوری به تلاشش برای
انگلیسی حرف زدنش ادامه بده...فکر کنم از سر
تکون دادن های بی موردم نتیجه ای حاصل کرد که
با لبخند ازم دور شد...تاخیر و بحث دو بخش جدا
نشدنی این پروازها بودن..دلم میخواست همون جا
دراز بکشم و بخوابم...راحت و آسوده و بی فکر ..
_ خبر نگاری؟
شنیدن فارسی در این شهر و فرودگاهش اصلا
عجیب نبود زیر چشمی بهش نگاه کردم ...به
صورت درست کرده اش و گل سر بزرگ روی
سرش : نه ..
روی صندلی بالا سرم جا گیر شد با خودش عطر تند
و گرم شنل رو آورد... دلم لحظه ای بهم خورد و
سرم رو کمی عقب بردم . دستی به موهای بلوندش
کشید : از دیشب اینجاییم ...می دونی خیلی مسخره
است حتی یه لیوان آب هم دستمون ندادن .
سرم رو تکونی دادم : منم دارم ترانزیت رد میشم
اما هر دو پروازم تاخیر داشته
دانلود برای اندروید Apk
دانلود برای آیفون ios
نخوندمش که بخوام نظر بدم